یادداشت‌های چند خانم طلبه

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

شما دوست دارید چه باشید

15 مرداد 1398 توسط فرجی

 

امروز قلم بر دست گرفتم تا راز های قلبم را بر روی کاغذ فاش کنم و مطلبی را برای وبلاگ گروهی بنویسم. ناگاه یاد انشائی از دوران مدرسه افتادم. خانم عبدی، معلم زبان فارسی، از ما خواسته بودند تا انشائی با موضوع اینکه ”دوست دارید در این لحظه چه باشید“ بنویسیم انشاء باید در کلاس نوشته می‌شد و طبق روال همیشگی خانم عبدی دفترهای انشایمان را با خودشان می‌بردند تا برترین‌ها را انتخاب کنند که در کلاس توسط نویسنده خوانده شود.

یکی از دانش‌آموزان گفت: خانم اجازه! موضوع انشاء خیلی سخته ما نمی‌توانیم بنویسم. خانم عبدی از جایشان بلند شدند، این نشانه‌ی عصبانیت بود و گفتند؛ نظر همه همینه!؟ 

ردیف اولی‌های چابلوس، نه خانم.

خانم عبدی به طرف تخته سیاه رفتند و روی تخته‌ای که قسمت‌هایی از آن شکسته بود با گچ سفید رنگی نوشتند؛ من می‌خواهم پیچکی باشم که دور مزار شهید گمنامی روییده است، یا برای مثال من می‌خواهم رئیس جمهور باشم. همگی خندیدیم، خانم عبدی لبخندی زدند و گفتند: ”شروع کنید فقط ده دقیقه فرصت دارید“

من که مدتی بود خبرهای خوب و بدی را می‌شنیدم؛ خبر بیماری عموی عزیزم، خبر اینکه به زیارت بی‌بی معصومه خواهیم رفت و خبر قبولی‌ام برای مدرسه‌ی نمونه دولتی همگی مسائلی بودند که ذهنم را درگیر کرده بودند اما من نمی‌دانستم کدام موضوع برایم مهمتر است تا انشایم را با آن شروع کنم. اما قلم با فرمان قلبم بر روی کاغذ خود نمایی می‌کرد و کلمه کلمه واژه‌ها را کنار هم می‌چید.

من می‌خواهم واکسنی باشم که می‌تواند بیماری سرطان را درمان کند، من می‌خواهم کبوتری باشم تا بتوانم به همه جا بروم و همه چی را ببینم، من می‌خواهم رویایی باشم که تعبیر می شود رویای دنیایی که همه در آن سالم هستند قلبم همین‌گونه فرمان می‌داد. و قلم آن ها را ترسیم می کرد انگار قلب کوچکم باورش شده بود که هر چه را بخواهد عملی می‌شود. انشایم را با  این جمله که اگر یک آرزو از نوشته‌هایم بخواهد عملی شود فقط می‌خواهم ظهور صاحب‌الزمان‌عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌شریف را ببینم به پایان رساندم. اما اشک چشمانم تمام نشدند و نوشته‌های روی کاغذ را علامت‌گذاری کردند. دیگر فرصت نوشتن متن دیگری نبود و معلم دفتر‌ها را جمع کرد.

به یاد آن خاطره و آن روز من از شما می‌خواهم که یک لحظه تمام قید و بندها را رها و ناممکن‌ها فراموش کنید و فقط به این فکر کنید که می‌خواهید چه باشید.

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(0)
4 ستاره:
 
(1)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
4.0 stars
(4.0)

موضوعات: انرژی مثبت لینک ثابت

نظر از: یا کاشف الکروب [عضو] 
  • ضحی (شهیدمحمودرضابیضائی)
4 stars

با سلام زیبا بود. موفق باشید

1398/05/20 @ 10:42


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یادداشت‌های چند خانم طلبه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آرامش
  • آرامش
  • اجتماعی
  • امام زمان
  • انرژی مثبت
  • بدون موضوع
  • تأثیرگذاری مثبت
  • تفکر مثبت
  • روانشناسی تفاوت زنان و مردان
  • روزانه‌نوشت
  • سبک زندگی
  • شهدا
  • عشق
  • عفاف و حجاب
  • معرفی کتاب
  • کوتاه نوشته

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس