تابستان داغ من
«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»
در تابستان باید خودتان به شهرهای جنوبی بیایید تا معنای واقعی گرما را بفهمید. مخصوصا که اگر آن شهر، یک شهر ساحلی باشد؛ آنوقت است که گرما و شرجی جای نفس کشیدن برایتان نمیگذارد.
ما جنوبیها وقتی از شیرازیها*، قمیها و تهرانیها میشنویم که میگویند: «شهرشان خیلی گرم است!» از خنده رودهبر شده و میگوییم: «پس گرما ندیدهاید!»؛ چرا که هر وقت در تابستان به مسافرت رفته و به شهرهای مذکور رسیدهایم، خود را در بهشت برین میبینیم.
تابستان که میشود، در زیر باد خنک کولر خانهنشین میشویم و رحمتها به جان سازندهی کولر نثار میکنیم. البته این را هم خوب میدانیم که هیچ کار خداوند بیحکمت نیست؛ همین گرما در جنوب، باعث به ثمر نشستن درختان نخل شده و خارک، رطب و خرماهای بینظیر از دل گرما بیرون میآید و گرم شدن آب دریای با سخاوت، تفریح سالمی به نام آبتنی و شنا را در شب به مردم هدیه میدهد.
تابستانهای خرماپزان ما زیباست اما تابستان داغ برای من در دو سال قبل معنا میشود؛ آن زمان که در نیمهی مرداد خبر اسارت شهید حججی را دادند، آتش این گرما را نه با پوست که با خون و گوشتمان احساس کردیم. هر روز خبرها را دنبال کرده، بغض و اشک امانمان را بریده بود؛ آنجا که صحنههای اسارت برایمان روز عاشورا را تداعی میکرد و آتشهای زبانکشیده از خیمهها داغ دلمان را تازه میکرد… .
وقتی در همان ایام قرعه به نام ما روسیاهان افتاد و راهی سفر به حریم امام رضا (علیهالسلام) شدیم، هرگز فکر نمیکردم که بتوانم در شهر و کوچههایی که این شهید قدم زده وارد شوم. وقتی اتفاقی سر از شهر نجفآباد در آوردیم و به مسجد نزدیک محل زندگیشان رفتیم تصمیم گرفتیم به رسم ادب سری به خانوادهاش بزنیم اما از بدشانسی آنها برای زیارت حرم حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به سوریه رهسپار شده بودند و تنها یادگار من از آن تابستان داغ یک عکس است که هزاران حرف در خود نهفته دارد.
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ؛
ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺮﺩﻩﺍﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺯﻧﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﻭﺯی ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ. *
______
*شهر شیراز برای ما و شهرستانهای جنوبی خودش که با آن تقریبا شش ساعت فاصله دارد، یک شهر گرم جنوبی به حساب نمیآید.
*سوره آلعمران، آیه 169