بشقابهای گل سرخ قدیمی
«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»
درست است که اسبابکشی همیشه با دردسر و صرف هزینههای زیاد همراه است اما وقتی مجبور باشی، بهتر است که حتی از این امرِ تکراریِ بیزار نیز لذت ببری.
هر وقت که وسایل را از کمدها بیرون میکشی خاطرات برایت مرور میشود، خاطرات خوب و بد گذشته…
چند ماه قبل که اسبابکشی داشتم از کارتونهای توی کمد، بشقابهای گل سرخ قدیمی که کادوی عروسیام بود را بیرون آوردم؛ آنها را همسایهی خانه، پیرزنی شیرین زبان و دوست داشتنی که مادر شهید هم بود برایم کادو آورده بود.
می خواستم در خانهی جدید از آنها به عنوان دکور استفاده کنم. دوست داشتم رنگ و بوی گذشتهها را به زندگیام برگرداندم، البته به دنبال این نیز بودم که از دکور قدیمی و مدرن در کنار هم استفاده کنم.
در جستجوی سِتی برای بشقابها در فروشگاههای اینترنتی بودم که آن کاسهی گل سرخ پرندهدار را که هنرمندش با هنری خاص بین طرح قدیمی و مدرن تلفیق ایجاد کرده را، پیدا کردم و خریدم.
حالا بعد از گذشت چند ماه هنوز از دیدن آنها لذت میبرم و با خود می گویم:
اگر بخواهیم می شود رنگ و بو و صفای گذشتهها را به زندگی برگردانیم…
می شود به جای حسرت آن روزها را خوردن با اندکی هنر، کمی سادگی و کمی گذشت به آرامش آن روزها برسیم.
میتوان حتی از همین فضای مدرن مجازی که گاهی ما را از یکدیگر دور میکند و شاید صفا و صمیمیت را از بین میبرد استفاده کنیم؛ در آن گروههای خانوادگی سالمی ایجاد کرده، آنجا بگوییم و بشنویم و شاد باشیم و فاصلهها را کنار بزنیم، حتی میشود به امر دین بپردازیم و در گروه با هنری خاص امر به معروف و نهی از منکر نیز بکنیم.
اگر بخواهیم خیلی راحت میشود گذشتهها را به حالمان پیوند بزنیم و از آرامش آن لذت ببریم. فقط کمی تلاش میخواهد.
پی نوشت: مادر شهید، آن پیرزن شیرین زبان دوستداشتنی چند سال قبل از دنیا رفت. لطفاً برای شادی روحش صلواتی بفرستیم.