وصال عشق
«بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم»
نمازم را که میخوانم کتاب دعا را میگشایم تا تعقیبات بخوانم، حمد و ثنای الهی را به جا میآورم و «آمرزش میخواهم از خدایی که جز او معبودی نیست، زنده و پاینده است و به سوی او توبه میکنم؛ اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذی لا اِلهَ اِلّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ وَ اَتُوبُ اِلَیْهِ».
دلم آماده شده است و به «اِغْفِرْلی ذُنُوبی کُلَّها جَمیعاً، فَاِنَّهُ لایَغْفِرُ الذُّنُوبَ کُلَّها جَمیعاً اِلّا اَنْتَ» که میرسم اشکهایم جاری میشود، بی صدا نه! با صدا میگریم.
همیشه مهربانی خداوند را میستایم که دری به روی بندگانش گشوده است به نام توبه؛ تا هرگاه از سنگینی گناهانت به ستوه آمدی از این در وارد و سبکبال خارج شوی.
به راستی که چه رازی در نماز شب و صبح نهفته است که تو را تا اوج نزدیکی به خدایت میکشاند. گویی معبود در این لحظات همچون عاشقی چشم به راه در انتظارت نشسته و این توئی که باید به سمتوسوی او بروی.
بیراه نیست اگر بگویم که شهدا تاب جدایی از زیباترین عاشق عالم را نداشتند و رزق شهادت را همین سحرها از خداوند هدیه گرفتهاند و چه خوشتر از آن که تو از خدایت_عشقت_ وصالش را هدیه بگیری.
درود میفرستم بر محمد (صلیاللهعلیه) و آلش و «واگذارم کارم را به خداوند که به راستی خداوند به کار بندگان بینا است؛ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ» و میخوانم «خدا ما را بس است و چه نیکو وکیلی است؛ حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ» و تعقیبات نمازم را با توکل بر پروردگار عالمیان در حالی که به سکونوآرامش رسیدهام به پایان میبرم.