یادداشت‌های چند خانم طلبه

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

تکرار تاریخ

26 دی 1402 توسط مهتاب

#تولیدی
#به_قلم_خودم
#هادی #دلها

تکرار تاریخ را به راحتی می‌توان از مطالعه و پژوهش در زندگی امامان معصوم دریافت. اما چگونه؟

یعنی:الگوی دوست و دشمنِ خدا و قرآن و چهارده خورشید هدایت، در همه دورانها از یک نقشه و راه مشخص استفاده نموده و همین امر، دلیل کامل و جامعی در اثبات حقانیت و معجزه بودن قرآن کریم است که:
تا ابد بشارت دهنده صالحان و ناهی گمراهان است.

اوضاع زمان امام هادی (علیه السلام) چه از بُعد اعتقادی و سیاسی و چه از نظر اجتماعی و فرهنگی و مهمتر از همه در عرصه نشر علوم قرآنی و کلامی ما را به این نتیجه می‌رساند که:
هدف از رسالت پیامبران و امامان! ایجاد برترین و والاترین رابطه محبت و دوستی بین خداوند یکتا و رحمان و رحیم است که صلاح بندگانش را به دلیل فضل و احسان خود، برای مخلوقاتش می‌خواهد، و از طرفی چون آفریدگار و ربّ العالمین است، بر اساس عدل و رحمت واسعه‌اش، انبیا و ائمه را که از جنس بشر بودند (بر خلاف عقیده غالیان‌ یا همان غلوّ کنندگان در زمان امام هادی که می‌گفتند امامان نباید آب و غذا بخورند و در باره مقام آنها به افراط و تفریط کشیده شده و قانون زندگی دنیا را یا بر اساس جبر و یا اختیار مطلق می‌دانستند!) برگزید.
و همین جدال‌ها و تحریف‌ها‌ در واقع بخش اصلی دوران حیات مبارزاتی و حکومتی امام دهم است که:

در این دوران که مقارن با زورمداری خلفای عباسی مانند متوکل و معتصم و … است، فضای روحی و روانی جامعه را به انواع شبهات و افراط و تفریط‌ها‌ و ضدیت با مولا و رهبر شیعیان آلوده نموده و حتی، با تبعید امام از مدینه به سامرا و تحت نظر قرار دادن حضرت، ارتباط ایشان را با یارانِ معتقد و متعهدشان، سخت و محدود نمودند.

و دقیقا تکرار تاریخ دوران پیشوایان معصوم را، چه در جبهه حق و چه در محور طاغوت و باطل در دنیای امروز شاهدیم که، با رواج انواع شبهه‌های کلامی و تبلیغات مسموم رسانه‌ای، سعی در به انزوا کشاندن مظلومانِ مسلمان و آزادی طلب دارند، خواه در ایران اسلامی باشد یا در لبنان و یمن و فلسطین و نظایر آن.

دشمن! دشمن است چه متوکل باشد و به امام شیعیان جام زهر تعارف کند و چه صهیونیست و استکبار امروز باشد و برجام و تحریم را به عنوان نسخه نجات پیشنهاد دهد!
پس:
راه جهاد همان منش و روش عملی امامان است که تا همیشه تاریخ تکرار خواهد شد:
رگ رگ است این آب شیرین آب شور
تا قیامت می‌رود بی نفخ صور
یعنی:
هر جا فریاد عدالت خواهی بوده در برابرش پرچم سیاه ظلم افراشته و نهایتا حق پیروز و باطل منکوب شده:

جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا

و:
این است رمز بشارت علمدار تشیع در جهان اسلام، که خبر از پیروزی قطعی جمهوری خواهان اسلامی و انقلابی، و نابودی غاصبان کودک‌کش و مستکبران حامی آنها را، به همه دلدادگان راه جهاد و معتقدانِ به نصرت الهی را نوید می‌دهد.

1705269763k_pic_f02efa46-20ac-404c-b8f2-2c81eb60ddb5.jpg

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

سفری چهار ساله

28 اردیبهشت 1400 توسط فرجی

بسم الله الرحمن الرحیم
سَلْ عَنِ الرَّفیقِ قَبلَ الطَّریقِ
قبل از سفر از همسفرت بپرس
این جمله ی گهربار تنها یکی از سخنان زیبای حضرت علی (علیه السلام) است. ما که خود را شیعه و دنباله رو راه ایشان می‌دانیم آیا شایسته است که سخنانشان را فراموش کنیم و در هر مسئله ی ریزو درشتی از جملات گهربارشان کمک نگیریم.
به همین جمله ی کوتاه دقت کنید
قبل از سفر از همسفرت بپرس
قبل از اینکه راهی سفر شوی و اصلا قبل از اینکه قصد سفر کنی همسفر خود را انتخاب کن
حضرت علی(علیه السلام) که برای یک سفر کوتاه که نهایتاً مدت آن یک ماه حتی کمتر از آن می تواند باشد توصیه ای برای ما ارائه کرده اند و جمله ای به یادگار گذاشته اند.
ایا این جمله فقط مخصوص سفر است؟
دلیل این توصیه چیست؟
یعنی یک همراه و همسفر اینقدر می تواند در ذهن و تفکر من تاثیر گذار باشد که باید قبل از سفر به خوبی و بدی همسفر خودم بیاندیشم؟
تمام این سوال ها و هزاران سوال دیگر در ذهن من نقش می بندند
و به این فکر می کنم که این جمله در این شرایط سخت چه کمکی می تواند به ما بکند.
با کمی تفکر جرقه ای در ذهنم زده می شود
آری مدت سفر کوتاه است اما آیا برای جمله ها و افکار و ایده هایی که از ذهن افراد میگذرد و بر زبانشان جاری می شود نیز زمان و مکان تعریف شده است
ایا می توانیم بگوییم چون این جمله را در مدت بیست دقیقه شنیده ام تاثیرش در ذهنم از جمله ی دیگری که برای شنیدنش بیست روز وقت تلف کرده ام کمتر است.
ایا میتوانیم بگوییم چون جمله ای یک سطر است پس مفاهیمش کم است و یک صفحه مطلب از آن بهتر و تاثیرگذارتر است
خیر
افکار و اندیشه ها ،عقاید ما را شکل می دهند و این افکار ممکن است با جمله ای کوتاه ،حرکتی از پیش تعیین شده و اعمال و رفتار برنامه ریزی شده تغییر یابند. حتی بدون اینکه خودمان متوجه شویم
یک زمان به خودمان می آییم و میبینیم چه بودیم و چه شدیم
پس سفری کوتاه ، هم نشینی به وسعت یک دقیقه و حتی کمتر که می تواند ذهن ما را حلاجی کند مهم است
هر چه که می شنویم
هر چه که می بینیم
هر حرکتی که انجام می دهیم
در تک تک ثانیه های عمر ما جاریست و تاثیر گذار پس بهتر است همیشه و همه جا به این بیاندیشیم که چه می کنیم با زندگی خودمان

اگر تمام اتفاقات زندگی را یک سفر تبیین کنیم چه!!!
مثلاً دانشگاه یا حوزه ی علمیه را سفری ببینیم که همسفر آن رشته ای که انتخاب کرده ایم دوستانی که انتخاب کرده ایم یا حتی استادی که سر کلاسش می نشینیم است.
اگر هر کتاب داستان و رمان یا حتی کتب علمی و افسانه‌ای را هم در نظر خودمان یک سفر معنا کنیم تمام شخصیت ها و حتی تک تک کلمه های آن کتاب همسفری برای ما خواهند بود که سعی دارند آنچه را که هستند به ما القاء کنند.
و همین طور هزاران اتفاق و مساله های دیگر
مثلا بیایید باهم فکر کنیم که هر دوره ی ریاست جمهوری یک سفر چهارساله برای ماست سفری که در کشتی زمان جاریست و با انتخاب ما چهارسال از زندگی و خوشبختی و امکاناتمان را در اختیار شخصی قرار خواهد داد که انتخابش کرده ایم و سکان این کشتی عمرمان را به دستش سپرده ایم.
سکان داری که همه ی سرمایه ی ما و مایحتاج سفری که ما را به چهارسال دیگر خواهد برد در دست اوست. اگر اینگونه فکر کنیم انتخاب ما چگونه خواهد بود… .

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

راهپیمایی مجازی

29 اردیبهشت 1399 توسط فرجی

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان عزیز

بیایید یه چالش راه بیاندازیم
همین دو روز پیش داشتم تو فضای مجازی اخبار رو دنبال می کردم که اتفاقا یکی از دوستانم یک خبری رو از طریق ایتا برایم فرستاد.
خبر که چه عرض کنم یه عکس نوشته بود. که یک کاربر اسرائیلی در اینستا به اشتراک گذاشته بود.
عکس خالی از خیابان ها که زیرش نوشته شده بود که چقدر خوب شد که کرونا آمد از شر شعار های #مرگ_بر_اسرائیل ایرانی ها راحت شدیم.
خیلی دلم گرفت همان لحظه پیش خودم گفتم

#مرگ_بر_‌اسرائیل_‌شعار_‌نیست_اعتقاد_ماست

اما این ماجرا با دیدن پستی که برایتان به اشتراک گذاشته ام بیشتر دلم را سوزاند.
در این عکس روی تابلوئی که در تصویر می بینید نوشته شده
خیبر آخرین شانس شما بود. شاید خیلی ها خیلی راحت از کنار این عکس بگذرند و بعضی ها ان را بی معنی بدانند.
ولی این عکس برای من این معنا را دارد که ای شیعه های علی(علیه السلام) باید در همان زمان که خیبر را فتح کردید یهود را نابود می کردید. الان ما شما را نابود می کنیم.
برای من این معنی را دارد که پیامبر را پسر زن یهودی به شهادت رساند. برای من این معنا را دارد که حضرت علی (علیه السلام) وقتی ضربه خورد. فرمود “فزت برب الکعبه"و پس از آن فرمود بگیرید پسر زن یهودی را. آری این تصویر می گوید. ای ایرانی ها شعار مرگ بر اسرائیل را که از شما گرفتیم. جانتان را هم می گیریم.
این تصویر می گوید کل اسلام در چنگ یهود است به جز شیعیان.
اول می خواستم دق کنم. واقعا یک حس وحشتناکی داشتم که از خود بیماری کرونا بدتر بود. تازه آن موقع فهمیدم که بیشتر از اعتکاف نرفتن از برگزار نشدن راهپیمایی روز قدس ناراحت خواهم شد.تازه فهمیدم که وای اگر تا زمان پیاده روی ازبعین این بیماری از بین نرود چهـ!!
یاحسین! نه اصلا نباید کم بیاوریم. پس تصمیم گرفتم که باهم و به کمک شما دوستان عزیز یک چالش راه بیاندازیم. امسال که روز قدس راهپیمایی نداریم. می توانیم مانند روز شهادت شهید بزرگوار سردار سلیمانی کنترل فضای مجازی را به دست بگیریم. به طوری که دشمن عاجز شود.
بیایید در روز قدس با پیام ها، پست ها، توییت ها و عکس نوشته هایمان کل فضای مجازی را به تسخیر درآوریم، و دشمن را هم،در فضای مجازی و هم، در فضای حقیقی شکست دهیم.
من از تمام دوستانی که در کوثرنت حضور دارند عاجزانه در خواست می کنم که در هر پیام رسان یا شبکه ی تعامل محوری که عضو هستند در روز قدس فقط ده پیام یا پست که شامل هشتک های #مرگ_بر_اسرائیل ،#مرگ_بر_آمریکا ، #قدس_اولین_قبله_مسلمانان_است و #زنده_باد_ایران

باشد را به اشتراک بگذارند.
و دوستان عزیز دقت کنند که هیچ پستی بدون # و بدون متنی که دست نوشته باشد رو به اشتراک نگذارند که تاثیر گذاری بیشتر داشته باشد. مخصوصا در توییتر که اگر متن کپی کنید حتما صفحه ی شما بسته خواهد شد.
دوستانی که مسلط به زبان انگلیسی هستند می توانند متن هایی در این رابطه در کوثرنت به اشتراک بگذارند تا همه ی طلبه ها استفاده کنند.
پس ما می توانیم در روز قدس راهپیمایی مجازی برگزار کنیم با مطالبی که صفحات اجتماعی و تعامل محور به اشتراک خواهیم گذاشت.
با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای (مدظله عالی) در مورد فضای مجازی نباید از ظرفیت فضای مجازی غافل شویم و باید از آن به بهترین نحو استفاده کنیم.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

ستاره ای که در یادها ماند

23 اردیبهشت 1399 توسط فرجی

اولین بار ایشان را در مراسم جشن تکلیفم از نزدیک دیدم. خیلی دوست داشتم چهره ی مردی را که صدایش را هر روز از بلندگوهای مسجد می شنوم را ببینم.همیشه به مادرم اصرار می کردم، که اجازه بدهد به همراه پدرم به طبقه ی اول مسجد که مخصوص آقایان بود بروم. اما همیشه و همیشه با مخالفت های مادرم مواجه می شدم.

هر وقت که این درخواست همیشگی را بازگو می کردم با جمله ی معروف مادرم که"مگه جایی هم مونده که با بابات نرفته باشی، همین مونده که مسجد آقایون هم بری” مواجه می شدم، خلاصه آن روز خیلی خوشحال بودم و احساس غرور می کردم. که بالاخره حاج آقا باقری را از نزددک دیدم.

همین که به خونه رسیدم؛ فوری برای مادرم تعریف کردم که امروز حاج آقا باقری به مدرسه ی ما آمده بودند و به امامت ایشان اولین نماز جماعتمان را خواندیم. و بعد هم کلی حرف های خوب در مورد نماز از ایشان شنیدیم. واقعا همان طور که فکر می کردم چهره ی مهربانی داشتند و با محبت به سوالاتمان جواب می دادند. از آن روز به بعد هر وقت که به مسجد می رفتم با دقت و شوق بیشتری به حرف های حاج آقا گوش می دادم و نکته های بسیاری را از حرف هایشان می آموختم. وجود حاج آقا باقری را در روستایمان مانند ستاره ی روشنی می دیدم که تاریکی جهل را از بین می برد. ایشان تمام ویژگی های یک روحانی خوب را دارا بودند و روحیه ی شجاعت و ایثارشان مثال زدنی بود.

چون همیشه نمی توانستم به مسجد بروم، پشت پنجره ی آشپزخانه مان می نشستم و به سخنرانی های ایشان گوش میدادم. اما ماه رمضان را با ایشان و سخنرانی هایشان شناخته بودم.

همین که ماه رمضان می آمد، از همان روز اول به مسجد می رفتم و به سخنرانی های حاج آقا باقری گوش جان می سپردم. اگر بگویم این مرد بزرگ در انتخاب های زندگی ام سهمی عظیم را داشت، باز هم نتوانسته ام نقش او را در زندگی و تصمیم هایم را به نمایش بگذارم.

اصلا فراموش نمی کنم ماه رمضان چند سال پیش را که حاج آقا باقری در بیمارستان بستری بودند. آن سال بدترین و بهترین ماه رمضان عمرم را تجربه کردم. بدی آن ماه رمصان زه این خاطر بود که حاج آقا باقری در میان ما نبودند و واقعا روستایمان مانند یک پسر بچه ی سرکردانی بود که پدرش را گم کرده و برای جستوجویش به این طرف و آن طرف رو می کند. و زیبایی و بی نظیری آن ماه رمضان به این دلیل بود که مردم روستایمان یکپارچه در مسجد جمع شده بودند و برای سلامتی ایشان دعا می کردند. شب های قدری بر ما گذشت که ذکر لب هایمان تا صبح “اللهم اشف کل مریض” بود.و بهترین قسمت دعایمان نظر لطف خداوند بود که با نظر رحمتش بر اهالی روستایمان نگریست و سایه ی مهر حاج آقا باقری را چند سال دیگر نیز بر ما ارزانی داشت. ما قدر این نعمت را می دانستیم و خدا را شکر بودیم.

اما عاقبت دست هستی گلی معطر را برای چیدن انتخاب نمود و متاسفانه در ۲۷ بهمن ماه سال ۱۳۹۸ این ستاره ی نورانی روستایمان، حاج آقا باقری را از آسمان قلب هایمان چید. اما هرگز نتوانست نام و یادش را از خاطراتمان حذف کند. و ما امسال در این ماه رمضان، در اولین رمضان بدون حضور حاج آقا باقری مانند غلام بی صاحبی شده ایم که به هر سو می رود پناهی برای خود نمی یابد.

امسال باید به جای دعا برای سلامتی شان حمد برای روح بزرگشان نثار کنیم. امسال باید دعای فرج را خودمان هر روز بدون حضور ایشان زمزمه کنیم ، امسال دیگر صدای گرم ایشان را که از پشت بلندگوها به علی، به علی، به علی، به فاطمه، به فاطمه، به فاطمه…؛ را می گوید را نمی شنویم. امسال دیگر کسی را نداریم که بگوید"خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی مراقبت بفرما، خامنه ای رهبر به لطف خود نگهدار، رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما، زیارت کربلا نصیب ما بفرما”

وجود ایشان در روستایمان قوت قلبی برای اهالی بود و جودشان سپری کردن روزهای سخت را برایمان ممکن می کرد. به طوری که در این روزهای سردرگمی و کرونایی نبود ایشان در میان مردم و نبود موعظه ها و سخنان حکیمانه ایشان چه بسا برای اهالی روستایمان سخت تر و طاقت فرساتر از خود بحران است. هر سختی و بحرانی یک روز به پایان می رسد و سختی ها و مشکلاتش از یاد ها فراموش می شود. اما خلاء وجود عالمی گرانقدر و فرزانه مانند حاج آقا باقری هرگز فراموش نمی شود و از یادها پاک نمی شود.

اما ما تک تک سخنانشان را به یاد داریم و با یاری خداوند به تمامی آن ها جامه ی عمل خواهیم پوشاند. به یاری خداوند قدم های بلندی را به سمت ظهور بر خواهیم داشت. و باز هم ماه رمضانی پربرکت و شبهای قدری امام زمانی بر پا خواهیم کرد، با این فرق که در کنار دعاها و ذکرهایمان از حاج آقا باقری به نیکی یاد خواهیم کرد. و من امروز با تمام وجودم می دانم که مرگ چه زود و چه دیر به سراغ همه ما خواهد آمد، مهم قلب مهربان و وجود پرباری است که دلها را به خود جذب کند. وگرنه همه ی ستاره ها حتی اگر میلیون ها سال هم عمر کنند بالاخره خاموش می شوند. و زیباییشان به فراموشی سپرده می شود. مهم آن ستاره ای است که حتی بعد از خاموشی هم پرتوهای نورش در خاطر ها می ماند.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

قلب شکسته ای که در مسجد ماند

23 اردیبهشت 1399 توسط فرجی

قلب شکسته ای که در مسجد ماند
دلم سنگین شده بود. بغض سنگینی اش را بر روی قفسه ی سینه ام احساس می کردم. باشور و شوق تمام ماهها بود که انتظار می کشیدم. بالاخره پس از مدت ها آرزویم بر آورده می شد. ساکم را بسته بودم و کفش های واکس زده ام را تمیز و مرتب پشت در گذاشته بودم. دنیا برایم ایستاده بود. هیچ چیز برایم جذابیت نداشت، فقط و فقط ذهنم را به سمت گنبد فیروزه ای رنگ جمکران مشغول کرده بودم. همان گنبدی که سهم نگاهم از آن به شیشه ی بی احساس تلویزیون و اشک های بی امانی که بر گونه ام می ریخت خلاصه می شد.
شما آره با شما هستم.
اگر چندین بار به جمکران رفتی و دوباره بخواهی به جمکران بروی چند وقت قبل تر از وقت سفر آماده می شوی!!
چه به ماند به منی که مدت هاست منتظرش هستم و یکباره خبر خوش عازم شدن به سمت مقصد را می شنوم. آن هم در چه روزی و برای چه موقعی، امسال با دلم قرار گذاشتیم که اعتکاف را در مسجد جمکران باشیم.
و درست همان موقع بود که میخواستم از خوشحالی پرواز کنم.

اما کرونا، این مهمان نامبارک با آمدن بی وقتش تمام نقشه هایم را نقش بر آب کرد. درست مثل شخصیت های کارتونی شده بودم. که با استفاده از نقشه، گنجی را جستجو می کردند و دست آخر پس از جستجوی زیاد و ماجرا جویی های دشوار صندوقچه ای را می یافتند که نقشه ای دیگر و چه بسا سختتر را در درونش پنهان کرده بود.
این کرونا، این خروس بی محل درست مثل همان نقشه ی داخل صندوقچه بود. نقشه ای که سیاست های پنهانی را در درونش جا داده بود.
سیاست هایی که از همان ابتدا مساجد را بستند و اعتکاف را تعطیل کردند.
سیاست های پنهانی که تاجر اماراتی را در میان مارپیچ های سیاه پنهان می کردند و طلبه های چینی را آرام آرام از دریای طوفانی مواجشان به ساحل تشویش و نا امنی می کشاندند.
سیاست هایی که هر چه اسلامی بود را به اتهام کرونایی بودن می بستند و هر چه فحشا و تزویر بود را به بهانه ی شادی و آزادی بیان از رسانه ی ملی فریاد می زدند.
قلب من تمام این اتفاقات را می دید و آتش آه و حسرتش با احساس تنفر و خشم از این ویروس منحوس و سیاست هایی که پشتش پنهان شده بود سخت تر و سخت تر می شد و خود را برای روز های سخت و امید بخش آینده آماده می کرد.
روزهایی از جنس نور و ظهور، روزهایی که قلبم رسیدنشان را لحظه شماری می کرد.
اما می ترسید، می ترسید از سیاست هایی که زیر ردای کرونا پنهان شده بودند، می ترسید که این سیاست ها با شمشیر های آخته و نیزه های تیزشده به سمت نور پرتاب شوند و خورشید ظهور را دورتر و دورتر کنند.
اما کرونا، این کرونای دستکاری شده، این کرونای ساخته و پرداخته شده، حساب همه چیز را کرده بود.
حساب همه چیز را کرده بود!؟
به جز قلب هایی که هر کدام در گوشه ای از حرم مانده بودند. یکی در سقا خانه، یکی در زیر پای زائران اربعین و دیگری در بین الحرمین مانده بود. همان قلب هایی که با برخورد نیزه ها و شمشیر ها بر پیکره ی اسلام مانند سپری از فولاد سخت تر و سخت تر می شدند.
و در این زمان قلب من در میان مسجد ماند، قلب من یکجایی در میان معتکفین در بین سجاده هایشان یا شاید در میان واژه واژه ی دعای ام داوود ماند و یکجایی برای خودش انتخاب کرد.
قلبم گریست و اولین حضورش در مسجد مقدس جمکران را که قرار بود در میان معتکفین باشد را هم باز در ذهنش دوره کرد و این بار با احساس سختی بر بی احساسی شیشه ی تلویزیون غلبه کرد و در میان مسجد جمکران دعای ام داود را زمزمه کرد.

 نظر دهید »


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یادداشت‌های چند خانم طلبه

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آرامش
  • آرامش
  • اجتماعی
  • امام زمان
  • انرژی مثبت
  • بدون موضوع
  • تأثیرگذاری مثبت
  • تفکر مثبت
  • روانشناسی تفاوت زنان و مردان
  • روزانه‌نوشت
  • سبک زندگی
  • شهدا
  • عشق
  • عفاف و حجاب
  • معرفی کتاب
  • کوتاه نوشته

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس